همهی دنیای ارانی
این نوشتار، با توصیفی اجمالی از زندگانی و اقدامات سیاسیـاجتماعی ارانی، اجمالاً و به صورت کلی به بخشی از آرا و اندیشههای وی خواهد پرداخت. همچنین در ادامه نسبت این اندیشهها و شرایط داخلی و خارجی ایران در دورهی پهلوی اول را بیان میکند و از این باب، به سمت نقادی پیش خواهد رفت.
تقی ارانی (1282ش. تا 1318ش.) نویسنده، معلم، مدیرکل ادارهی صنایع و فعال سیاسی و اجتماعی در دورهی پهلوی اول بود. وی فرزند ابوالفتح ارانی و فاطمه آقازاده بود و در سال 1282ش. در تبریز و در خانوادهای مرفه به دنیا آمد. پدرش کارمند وزارت دارایی بود. ارانی دورهی ابتدایی را در مدرسهی فیوضات تبریز به پایان برد و برای ادامهی تحصیل راهی تهران شد. دورهی متوسطه را از 1294 تا 1300ش. در دارالفنون گذراند. در سال 1301ش. برای ادامهی تحصیل در رشتهی شیمی به آلمان رفت.
ارانی از 1305 بورسیهی وزارت جنگ شد و از آنجا حقوق دریافت کرد. او در سال 1307 در دانشگاه برلین از رسالهی دکترای خود دفاع کرد. مدتی نیز در همان دانشگاه زبان فارسی تدریس میکرد. در همین دوره با فردریش روزن، شرقشناس آلمانی، همکاری داشت.
ارانی در سال 1308 به ایران بازگشت و در چندین مدرسه، فیزیک، شیمی و زبان آلمانی تدریس کرد و در کنار آن به کار اداری نیز مشغول بود و سرانجام مدیرکل صنایع شد.[1] ارانی، متأثر از اندیشهاش و دغدغههای سیاسی و اجتماعیای که داشت، حلقهای برای همفکرانش ایجاد کرد؛ حلقهای که بعداً به گروه ارانی و 53 نفر[2] مشهور شد
از اسفند سال 1312، به همراه بزرگ علوی و ایرج اسکندری، مجلهی «دنیا» را منتشر کرد. مجلهی دنیا تا خرداد 1314 منتشر شد، اما بر اثر بخشنامهی وزارت فرهنگ، دایر بر منع کارمندان دولت از انتشار مجله و جراید، ناگزیر تعطیل شد.[3] در اردیبهشتماه 1316 ارانی و دوستانش، دستگیر، محاکمه و با احکام 10ساله و 7ساله روانهی زندان شدند. سرانجام ارانی در 14بهمن 1318 و در سن 38 سالگی در زندان درگذشت. جهت فهم و شناخت اندیشه و اقدامات تقی ارانی، بایستی به مقالات وی در مجلهی دنیا، فعالیتهای وی هنگامی که در آلمان به تحصیل اشتغال داشت و سیاستهای کلان چپها در سطح جهانی در آن دوره توجه داشت. همان طور که بیان شد، ارانی در سالهای 1301 تا 1308ش. در آلمان زندگی میکرد. در این دوره وی در کنار تحصیل با فعالیت سیاسی و فرهنگی نیز مأنوس بود. ارانی با وجود اینکه با نشریههای «ایرانشهر» و «نامه فرنگستان» همکاری داشت،[4] با محافل روشنفکری چپ، خاصه گروههای ایرانی چپ، نیز ارتباط برقرار میکرد.
همّ بیشتر وی در این دوره معطوف به برنامههای «فرقهی جمهوری انقلابی ایران» بود. به همین واسطه نیز با محافل چپ اروپایی مرتبط شد. در واقع ارانی از طریق احمد اسدی (اسدُف) با مرتضی علوی آشنا شد و مرتضی علوی حلقهی ارتباطی ارانی و اساساً دانشجویان ایرانی فعال در اروپا با اندیشهها، نهادها و گروههای چپ اروپایی و جهانی بود.[5] حتی ارانی بعدها در بازجوییهای ادارهی سیاسی شهربانی چنین میگوید: «من اولین دفعه کلمهی مارکسیسم و کمونیسم را در سال 1302 از [اسدف] شنیدم. پس از آن، دومین کسی که کمونیست شناختم مرتضی علوی بود. مانیفست کمونیسم را از علوی گرفتم. [6] آشنایی و همکاری این 3 نفر(اسدی، ارانی و مرتضی علوی) به پایهگذاری فرقهی جمهوری انقلابی ایران انجامید.[7]
ارانی جهت ترویج عقاید و اندیشههای ماتریالیستی، بهترین کار را تمرکز بر فعالیت علمی میدانست و در صدد آن بود که با معرفی و توضیح مظاهر صنعتی جدید و اندیشههای مادی، توجه مخاطب ایرانی را به این امر جلب کند.
این فرقه در سال 1304ش. به دنبال خلع احمدشاه و ایجاد حکومت موقت، بیانیهای را خطاب به ملت ایران منتشر کرد. آنها علیه تاجگذاری رضاشاه و سلطنت وی نیز اقداماتی را انجام دادند. فرقه در دسامبر 1927م. در کنگرهی بروکسل با سلیمان میرزا اسکندری، رهبر حزب سوسیالیست ایران، ارتباط برقرار کرد.[8] همچنین در پاییز سال 1306، جزوهای با عنوان «بیان حق» از سوی این جریان انتشار یافت. بیتردید «فرقهی جمهوری انقلابی ایران» تحت تأثیر اندیشهی «کمونیسم» بود. ارتباط اعضای این فرقه و کنگرهی بروکسل این امر را تأیید میکند. همچنین محمد بهرامی، دیگر عضو این فرقه، در آن سالها عضو حزب «کمونیست» آلمان بود و از این طریق با «کمینترن» رابطه داشت.[9] ایرج اسکندری، که سابقهی همکاری با این فرقه را داشت، نیز این گروه را دارای ایدئولوژی کمونیستی میداند و از آنان با عنوان نخستین گروه دانشجویان کمونیست نام میبرد.[10]
با این وجود، جریان کمونیستی جهانی، نسبت به «فرقه» نظر مثبتی نداشت؛ تا جایی که «کمینترن» و «حزب کمونیست ایران»، ارانی و اعضای مرکزی فرقهی جمهوری انقلابی ایران را به مثابهی یک جریان سیاسی «راست» و طرفدار جمهوریِ دمکراسیِ بورژوایی به شدت زیر آماج انتقاد قرار میدادند.[11]
بنابراین اگرچه ارانی و یارانش در این دوره متأثر از اندیشهی «کمونیسم» بودند، اما وابستگی سیاسیای نسبت به این جریان نداشتند. بنابراین از طرف کمینترن و حزب کمونیست ایران مورد شماتت قرار گرفتند. به بیان دیگر، اگرچه ارانی همواره به بنیادهای نظری و سیاستهای کلان کمونیسم توجه داشت، اما متأثر از شناخت و دغدغههای خود، به آن اصول و مبانی عمل میکردوقتی در سال 1308ش. ارانی به ایران بازگشت، مارکسیستی مطلع و سوسیالیستی مصمم بود، هرچند احتمالاً عضو حزب کمونیست نبود.»[12]سیاست کلان و خُرد حکومت پهلوی اول در بُعد سیاسی و در رابطه با احزاب، خاصه احزاب چپ، سرانجام در قانون منع فعالیتهای اشتراکی در سال 1310ش. پدیدار شد. چنین سیاستی عملاً فعالیت اجتماعی کمونیستها را به محاق برد. اما ورود تحصیلکردگان خارج از کشور به ایران، خون تازهای را وارد رگهای مسدود جریان اجتماعی چپ کرد. از طرف دیگر، از چند سال پیشتر سیاستهای کلان کمینترن (کنگرهی بینالمللی کمونیست) بعد از کنگرهی ششم (1928م./1307ش.) بر روی جذب قشرهای روشنفکر، تحصیلکرده و دانشجو متمرکز شد. همچنین باید توجه داشت که جریان چپ اروپایی، خاصه محافل روشنفکری فرانسه و آلمان ـسوسیالیستهاـ که ارانی تجربهی حضور در میان آنها را داشت، با رویکردهای دمکراتیک در فعالیتهای سیاسی پیوند پایداری داشتند.
بنابراین تقی ارانی «هنگام تدریس در دانشگاه تهران یک محفل بحث دانشجویی تشکیل داد و با دوستان دوران تحصیلش در اروپا، نشریهای کاملاً تئوریک به نام «دنیا» منتشر کرد. به بیان دیگر، ارانی جهت ترویج عقاید و اندیشههای ماتریالیستی، بهترین کار را تمرکز بر فعالیت علمی میدانست و در صدد آن بود که با معرفی و توضیح مظاهر صنعتی جدید و اندیشههای مادی، توجه مخاطب ایرانی را به این امر جلب کند.
مبانی نظری و بنیانهای اندیشگی ارانی در مقالات مجلهی دنیا تحت عناوین «ماتریالیسم تاریخی»، «عرفان و اصول مادی»، «مفهوم ماتریالیستی انسانیت»، «زنان و ماتریالیسم» و «مبنای ماتریالیستی حیات و تفکر» مشهود است. اساساً مجلهی «دنیا» آمده بود تا در «مسائل علمی، صنعتی، اجتماعی و هنری، از نظر اصول مادی بحث [کند]. [13
مجلهی «دنیا» آمده بود تا در «مسائل علمی، صنعتی، اجتماعی و هنری از نظر اصول مادی بحث کند. مقالات ارانی تا سالها بعد بهترین منبع علمی برای پیروان مکتب ماتریالیسم دیالکتیک بود. بر همین اساس بود که کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» منبع مورد نقد مکتب مادی را آثار تقی ارانی قرار داد.
ارانی در این سلسله مقالات برای نخستین بار رویکرد آکادمیک مارکسیستی به مسائل معاصر علوم اجتماعی را به خوانندهی فارسی توضیح داد. او همچنین در جزوههایی با عناوین اصول شیمی، اصول زیستشناسی، اصول فیزیک و اصول ماده، مارکسیسم را در علوم طبیعی نیز به کار گرفت. وی نوشتههای خود را، که جنبهی علمی محض داشت، با نام اصلی خود و نوشتههای دیگر خود را، به خصوص آنهایی که صبغهی اجتماعیـفلسفی داشتند، با نام مستعار احمد قاضی به چاپ میرساند. [14] مقالات ارانی تا سالها بعد بهترین منبع علمی برای پیروان مکتب ماتریالیسم دیالکتیک بود. بر همین اساس بود که کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» منبع مورد نقد مکتب مادی را آثار تقی ارانی قرار داد.
ارانی در «مفهوم ماتریالیستی انسانیت»، صریحترین اثر سیاسیاش، چکیدهی «منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت»، اثر انگلس، را ارائه داد و تأکید کرد که ساختار اقتصادی جامعه، روبنای نهادی، عقیدتی، فرهنگی و سیاسی آن را تعیین میکند. او مقاله را با 3 نقد عمده در نظریهپردازان نژادی معاصر پایان داده است: نخست اینکه توضیحشان در خصوص تضاد شرق و غرب مراحل اقتصادی توسعهی تاریخی را نادیده میگیرد؛ دوم اینکه شواهد زیستشناختی، مبنی بر اینکه اغلب جوامع از نژادهای مختلف، اما برابر تشکیل شدهاند، فرض اصلیشان را بیاعتبار میکند و سوم اینکه آرمانی کردن دولت و ملت، این واقعیت مبرم را پنهان میسازد که دولت کمیتهی اجرایی طبقهی حاکم است و ملت به طبقات ستیزنده با منافع، عقاید، مجامع و احزاب سیاسی متضاد تقسیم میشود.[15]
با توجه به مطالب فوق، سرچشمهی اندیشهی تقی ارانی را بایستی در دو منبع معرفتیِ کموبیش همسانِ «سوسیالیسم» و «کمونیسم» یافت. ارانی در مبانی هستیشناختی خود، که در مقالههایش در مجلهی «دنیا» مشهود است، از اصول مادی «کمونیسم» متأثر است. با این وجود، در سلوک سیاسی و فعالیتهای فرهنگیـاجتماعی، روش کمونیستها (روسی) مبنی بر قهر سیاسی و مقابلهی سیاسی با دولت بورژوازی را در پیش نگرفت؛ بلکه متأثر از عموم چپهای آلمان و فرانسه، معتقد به استفاده از ظرفیتهای دولت برای رسیدن به اهداف خویش بود.
به عبارت دیگر، ارانی در بُعد نظری، کمونیستی صاحب رأی بود؛ اما در حیطهی اجرایی و کار تشکیلاتی، روش سوسیالیستها و خاصه چپهای فرانسوی و آلمانی را ترجیح میداد. او حتی نام مجلهی دنیا را از نشریهی لوموند، به سردبیری هانری باربوس، نویسندهی چپ فرانسوی، اقتباس کرده بود.[16]
بنابراین ارانی به انتشار مجلهی دنیا اهتمام ورزید و با ارائهی مطالب بنیادی در جهت اهداف زیربنایی خویش گام برداشت. ایجاد حلقهی مخفیانهی دانشجویی و روشنفکرانه از دیگر اقدامات ارانی بود.[17] «در محفل دکتر ارانی و دوستان او موضوع بحث معمولاً مسائل مربوط به فلسفه، جامعهشناسی، ادبیات، هنر و تئوریهای انقلابی و در این زمینهها بود. [18] آنها در جلسات و محفلهایشان، کتابها و منابع مارکسیستی را میخواندند. بزرگ علوی همواره از جلسات کتابخوانی با ارانی، که در آن «کاپیتال مارکس» را میخواندند، با خاطرهی خوشی یاد میکند.[19] ارانی به وسیلهی اقداماتی اینچنین، در صدد ایجاد یک حلقهی اجتماعی جهت ترویج عقاید روشنفکرانهی چپ در جامعهی وقت بود.
ارانی اگرچه به تجدد آمرانه و وابستگی رضاشاه به انگلیس نقد داشت، اما مخالفت مبنایی و تئوریک با آن نداشت. اساساً ارانی قائل به مخالفت سخت با رژیم پهلوی نبود. با این وجود، ارانی با ترویج مادیگرایی مهمترین بنیان فرهنگیـاجتماعی جامعهی ایرانی، یعنی «دین»، را نشانه رفته بود. او میخواست هم «استبداد» را نقد کند و هم به جنگ «دین» برود، بیآنکه به جایگاه «دین» در حیات اجتماعی ایرانیان توجه کند و این یعنی محروم کردن خود از بخش عظیمی از مردم جامعه. به همین جهت، مخاطبین وی به همان حلقهی دانشجویان و برخی از تحصیلکردگان فرنگ محدود شد. اساساً جریان روشنفکری، به خصوص طیفی که مبانی فکری خود را از جریانهای اروپای غربی اخذ کرده است، همواره به عامهی مردم و فرهنگ آنان با نظری تحقیرآمیز مینگرد و نسبت به عدم همراهی آنان با جریان خود افتخار میکند. اگرچه چنین نظری در دهههای متأخر قرن بیستم کمرنگ شد، اما هیچ گاه از بین نرفت. این در حالی است که طیف دیگر جریان روشنفکریِ چپ، یعنی آنان که متأثر از اندیشههای روسی بودند، اگرچه نسبت به عامهی مردم نظر مساعدتری داشتند، اما همواره به آنان به عنوان نیروهای پیشرو در فعالیتهای سخت علیه قدرت استفاده میکردند و غالباً برای دغدغههای فکری و فرهنگی ایشان اهمیتی قائل نبودند.
به عبارت دیگر، مردمی که متأثر از سیاستهای فرهنگی رضاشاه، «دین» را در خطر میدیدند و آنانی که دغدغهی معیشت، فراغی برای تفکر در مورد نارساییهای سیاسی برایشان نگذاشته بود، در نظرگاه ارانی و دوستانش جایگاهی نداشتند.
ارانی همواره سعی داشت به لحاظ اقدامات سیاسی از برنامههای کمینترن فاصله داشته باشد. با این وجود، نصرالله اصلانی (کامران) و عبدالصمد کامبخش با نفوذ در گروه ارانی سعی کردند تا جنبههای مارکسیستی و فعالیتهای عملگرایانه را به گروه تزریق کنند. کامبخش سعی داشت رابطهی عمیقی با ارانی پیدا کند و از این طریق تأثیرگذاری خود در گروه را شدت بخشد. با این وجود، سرانجام ارانی و دوستانش در بهار 1316 دستگیر شدند. اتهام آنها نقض قانون منع فعالیتهای اشتراکی بود. ارانی در جلسهی دادگاه، مصوبهی مورد نظر را مخالف قانون اساسی و روح آزادی دانست و از این مصوبه تحت عنوان «قانون سیاه» یاد کرد.[20]
دادگاه ارانی را به اشد مجازات، یعنی 10 سال حبس، محکوم کرد. در زندان نیز وی را در شرایط بدی قرار دادند. سرانجام دکتر تقی ارانی، در بهمن 1318، در زندان درگذشت. مسئولان زندان علت مرگ او را شیوع بیماری تیفوس در زندان اعلام کردند، اما دوستانش همواره اعتقاد داشتند که مرگ او توسط مأموران رژیم پهلوی صورت گرفته است.[21](*)
پی نوشت ها :
[1] فرهنگ ناموران معاصر ایران، جلد دوم، زیر نظر شورای عالی فرهنگ ناموران، تهران، سورهی مهر، 1384، ذیل ارانی، تقی، صص 337 تا 339.
[2] جهت اطلاع بیشتر دربارهی 53 نفر، رجوع کنید به مطلبی از نگارنده در همین پایگاه (برهان) با عنوان «واقعیتهایی دربارهی 53 نفر».
[3] احسان طبری، زندگینامه و محاکمه و متن دفاعیهی دکتر ارانی، بیجا، بیتا، ص 12.
[4] حمید احمدی، تاریخچهی فرقهی جمهوری انقلابی ایران و گروه ارانی، تهران، نشر اختران، 1387، ص 11.
[5] انور خامهای، خاطرات سیاسی، تهران، نشر گفتار، 1372، ص 64.
[6] حسین فرزانه، پروندهی 53 نفر، تهران، مؤسسهی انتشارات نگاه، 1372، ص 236.
[7] حمید احمدی، همان، ص 13.
[8] حسین بروجردی، ارانی فراتر از مارکس، تهران، انتشارات تازهها، 1382، ص 21.
[9] حمید احمدی، همان، ص 23.
[10] ایرج اسکندری، خاطراتایرجاسکندری، تهران، مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1372، صص 530 تا 537.
[11] حمید احمدی، همان، صص 24 و 25؛ نقل از ستارهی سرخ (1309)، شمارهی 8-7، صص40 تا 43.
[12] یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمهی کاظم فیروزمند و دیگران، تهران، نشر مرکز، 1386، ص 146.
[13] مجلهی دنیا، شمارهی 1، 1312، ص 1.
[14] فرهنگ ناموران معاصر ایران، 1384، ص 339.
[15] یرواند آبراهامیان، همان، ص 146.
[16] همانجا.
[17] احسان طبری، همان، صص 25 تا 28.
[18] انور خامهای، همان، ص 29.
[19] علی دهباشی، یاد بزرگ علوی، تهران، نشر ثالث، 1384، ص 130.
[20] حسین فرزانه، همان، ص 524.
[21] بزرگ علوی، پنجاه و سه نفر، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، 1357، ص 206.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}